کینه مرگبار پسر به خاطر ازدواج پدر
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۶۸۰۴۱
مرد جوان وقتی فهمید پدرش برای دومین بار ازدواج کرده در اقدامی انتقامجویانه وی را به قتل رساند و اموالش را سرقت کرد.
به گزارش ایران، 30مهر امسال زن میانسالی به کلانتری جامی رفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد: چند سال قبل با بهروز ازدواج کردم من همسر دوم او بودم. شوهرم از همسر اولش پسر 42 سالهای به نام اشکان دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او ادامه داد: روز اول چند باری باهم تلفنی صحبت کردیم اما روز دوم و در آخرین تماسی که با همسرم داشتم گفت میخواهد برای خرید گردو به بازار برود. این آخرین باری بود که با همسرم تلفنی صحبت کردم و بعد از آن هر چه با او تماس گرفتم، پاسخ نداد. خیلی نگران شدم و برای اطلاع از وضعیتش به تهران رفتم به محض اینکه در خانه را باز کردم متوجه بهم ریختگی داخل خانه شدم و پول و دلارهایی که پشت قاب عکس جاساز کرده بودم نیز به سرقت رفته بود. همسایهها و نانوای سر خیابان روز قبل همسرم را دیده بودند اما بعد از آن کسی دیگر او را ندیده بود.
دستگیری نخستین مظنون
با شکایت زن میانسال، تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد که پیرمرد ناپدید شده با پسرش اختلاف دارد. دوربینهای مداربسته اطراف محل زندگی مرد ناپدید شده، ورود او را به خانه ثبت کرده بودند.
این در حالی بود که ساعاتی بعد از ورود مرد میانسال، دوربینها خروج پسرش اشکان و دوست او را سوار بر خودرو ضبط کرده بودند. باتوجه به اینکه خروج مرد میانسال ضبط نشده بود، این فرضیه مطرح شد که برای او در خانهاش حادثهای رخ داده است.
با این احتمال که پسر جوان در مرگ پدرش نقشی داشته باشد، او بازداشت شد. گرچه اشکان در بررسیهای اولیه مدعی بود از سرنوشت پدرش بیاطلاع است اما در برابر مدارک و شواهد پلیسی به قتل اعتراف کرد.
جسد دفن شده
او گفت: از وقتی پدرم دوباره ازدواج کرد از او کینه به دل گرفتم. من و همسرم در طبقه دوم خانه پدری زندگی میکردیم حتی پدرم مغازهای هم در اختیارم گذاشته بود که منبع درآمدم باشد اما هیچ کدام از اینها نتوانست حس بدی را که به پدرم پیدا کرده بودم جبران کند. از طرفی فکر میکردم با مرگ پدرم، مقداری از اموال او به همسر دومش میرسد و نمیخواستم این زن ارثیه ببرد. روز حادثه به همراه دوستم و همسرم به خانه پدرم رفتیم و از آنجایی که میدانستم نامادریام خانه نیست تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم.
متهم جوان ادامه داد: با پدرم درگیر شدم و با همدستی دوستم و چوب دستی پدرم او را به قتل رسانده و برای صحنهسازی مقداری از اموال و پول و طلا را نیز از خانه سرقت کردیم بعد جسد را داخل پتویی پیچیدیم و داخل خودرو گذاشتیم. به بیابانهای اطراف ورامین رفته و جسد پدرم را در آنجا دفن کردم. در تمام این مدت همسرم نیز شاهد ماجرا بود. بعد از این ماجرا به شمال رفتیم تا وانمود کنیم که در زمان جنایت تهران نبودهایم. حتی از شهرستان چند باری با تلفن پدرم تماس گرفتم و همسرم نیز به نامادریام زنگ زد که همه چیز طبیعی به نظر برسد. البته از خانه پدرم سرقت هم کردیم.
با اعتراف مرد جوان، همسر او نیز بازداشت شد اما مدعی شد از ماجرای قتل و سرقت بیخبر است.
در ادامه تحقیقات با راهنماییهای پسر جوان، کارآگاهان پلیس موفق به کشف جسد مرد میانسال شده و بررسیها برای دستگیری همدست فراری ادامه دارد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: شهرستان خوی حکومت پهلوی دهه فجر زلزله چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر کینه مرگبار ازدواج شهرستان خوی حکومت پهلوی دهه فجر زلزله چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۶۸۰۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
ایسنا/همدان دختر مرحوم دکتر سیدمرتضی هزاوهای با تأکید بر اینکه پدرم گوش شنوای همه بود، گفت: مرحوم هزاوهای تعامل با جوانان را خوب بلد بود به طوریکه گوش شنوای همه بود و بسیاری از جوانان با او مشورت و درددل میکردند.
محیا سادات هزاوهای در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به رفاقت خود با پدرش اظهار کرد: بُعد رفاقت ما بیشتر از رابطه پدر و دختری بود به گونهایکه جزئیات اتفاقات روزمره را برای هم تعریف میکردیم.
وی با تأکید بر اینکه در محیط خانواده حضور پدرم پر از عشق و زندگی بود، خاطرنشان کرد: حتی دوران بیماری هم نتوانست انرژی و ابراز احساسات پدرم را بگیرد و با تمام نواتوانی باز هم محبت و عشق خود را نشان میداد.
هزاوهای با اشاره به دلنوشته پدرش افزود: زمانیکه کنکور داشتم پدرم برایم دلنوشتهای نوشته بود که آن را با آیهای از قرآن شروع کرده بود «عذرخواهی میکنم که به علت مشغله جز دعا توشهای برایت ندارم. تو فراتر از آنی که من میخواهم و درست آنی که خدا میخواهد.» و تعابیر عاطفی بسیار قوی در نوشتههایش بکار برده بود.
وی با بیان اینکه مرحوم هزاوهای جاذبهای برای نسل جوان داشت، تصریح کرد: رابطه بین پدرم و جوانان اقوام و دانشجویانش بسیار زیاد بود و برخی از جوانان فامیل که با پدر و مادر خود راحت نبودند، از طریق پدرم مسائل و خواستههای خود را با خانوادههایشان مطرح میکردند.
دختر مرحوم هزاوهای تابآوری و انعطافپذیری در مقابل نظرات مخالف را یکی از ویژگیهای ممتاز پدر دانست و یادآور شد: پدر حتی اگر در زمینهای صاحبنظر بود در جمعی که مخالف نظرش بود، برآشفته نمیشد و با آرامش و صبوری صحبت میکرد ضمن اینکه نظرات مخالف رابطهاش را تحتتأثیر قرار نمیداد.
وی با بیان اینکه همیشه پدر به بنده مشورت میداد و در بحث ازدواج نخستین مشاورم او بود، اظهار کرد: پدر همیشه در امر ازدواج بنده سختگیری داشت اما در موردی که یکی از همکارانش معرفی کرده بود، سختگیری نکرد، انگار به او الهام شده بود.
هزاوهای با اشاره به اینکه دو ماه بعد از عقدم پدر از دنیا رفت، ادامه داد: پدر در مسائل مادی و مهریه صحبت نکرد و فقط یک جمله به همسرم گفت و آن این بود «دخترم امانت حضرت زهراست، اگر امانتدار خوبی هستی، بسمالله».
وی با تأکید بر اینکه پدر بدون حساب و کتاب و بدون توقع به دیگران کمک میکرد، یادآور شد: پدر هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشت و همیشه بدون انتظار به دیگران کمک میکرد و همواره به دنبال این بود که به انحاء مختلف دل دیگران را به دست بیاورد.
دختر مرحوم هزاوهای با بیان اینکه پدرم مشمول لطف الهی بوده و هست، گفت: پدرم همیشه خیرخواه مردم بود و به همین علت مشمول لطف الهی بوده و هست. همیشه اگر کسی نیاز به کمک داشت هر کمکی که از دستش برمیآمد دریغ نمیکرد.
به گزارش ایسنا، دکتر سیدمرتضی هزاوهای، عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی و یکی از پژوهشگران و اساتید مطرح دانشگاه بوعلیسینا در سال ۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی و روحانی در شهر همدان متولد شد. او پس از سالها تدریس در دانشگاه بوعلیسینا در سال ۹۲ با بیماری مواجه شد و در اردیبهشت سال ۹۹ به علت بیماری درگذشت.
انتهای پیام